گزینش و ویرایش: دکتر محمود مهدوی دامغانی
ترجمه: کمال الدین عزاب
خداوندا!
در هر اندوهی پشت گرمی من توهستی
و در هر سختی ای امید من به تو باشد.
تو مرادر هر کاری که بر من روی نماید
دلگرمی و ساز و برگی.
چه بسیار اندوهی که دل در برابر آن ناتوان شد
و اندیشه در آن کم آورد
و خویشاوند در آن بی ارج گردید
و دشمن بدان سرزنشم کرد
و هجوم کارها در آن گمراهم نمودند
که نزد تو آوردم
و پیش تو نالیدم
مشتاق به یاری تو تنها
و تو آن را گشایش بخشیدی
و از من برداشتی
ومرا در برابر آن بسنده گردیدی
پس تنها تو دارنده ی هر نیکی هستی
و روا کننده ی هر نیاز
و پایان راه هر خواسته
اکنون
ستایش بسیار تو را
و سپاس فراوان از تو
آمدم ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ درماندگان دور مران از در و، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که زعشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من با نظری، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده
ادامه مطلب ...
خوشا به زایر سلطان تاجدار خراسان
به کعبه کعبه ی حاجت بود دیار خراسان
ز نار قهر خدا در امان بود به قیامت
هر آن تنی که نشیند بر او غبار خراسان
عشق،
خشن است و شدیدی
و در عین حال ناپایدار و نامطمئن
و
دوست داشتن
لطیف است و نرم
و درعین حال پایدار و سرشار از اطمینان.
پروردگار من!
... من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت، رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم میکنند در امان بدار.
خدایا...
به که واگذارم میکنی؟
به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛ یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیفکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ ...
در حالیکه خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من !
ای توشه و توان سختیهایم!
ای همدم تنهاییهایم!
ای فریادرس غمها و غصههایم!
ای ولی نعمتهایم!