چشمی که دید روی تو گل آرزو نکرد
جانی که یافت خاک درت مشک بو نکرد
هر دل که پیش روی نکویت نباخت جان
نقد حیات صرف بوجه نکو نکرد
کس دم نزد ز دوست که مقصود در نیافت
آری، مگر بحسن وفا جستوجو نکرد
دعوت مکن به صومعه ای متقی مرا
کاین پابرهنه با سر سجاده خو نکرد
رستم به ترک کوزه جان بخش می نگفت
تا دور چرخ خاک وجودش سبو نکرد
این کتاب حاوی برخی از خطبهها و موعظههای امام حسین علیهالسلام است که با ذکر مدارک معتبر نقل شده است و فقط به ترجمه آنها اکتفا شده تا بواسطه ایجاز و اختصار قابل آن باشد که در محافل و مجالس نوشته شده در منظر مردم قرار گیرد و اذهان را از لمعات انوار حسینی روشن کند و این میراث پر مایه را به نسل بعد انتقال دهد.
مشاهده این کتاب در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...بدان که کلید سعادت دو جهانى، شناختن نفس خویشتن است، زیرا که شناختن آدمىخویش را اعانت بر شناختن آفریدگار خود مىنماید.چنانکه حق - تعالى - مىفرماید:
«سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق»
یعنى: «زود باشد که بنمائیم به ایشان آثار قدرت کامله خود را در عالم و در نفسهاى ایشان، تا معلوم شود ایشان را که اوست پروردگار حق ثابت».
و از حضرت رسول - صلى الله علیه و آله و سلم - منقول است که: «من عرف نفسه فقدعرف ربه» یعنى: «هر که بشناسد نفس خود را پس به تحقیق که بشناسد پروردگار خودرا».
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد | دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد | |
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست | خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد | |
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی | حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد | |
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست | تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد | |
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار | مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد | |
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند | کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد | |
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست | عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد | |
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت | کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد | |
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش | از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد |