و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

سال نو مبارک!

اتفاق افتاد دست من نبود   

من نفهمیدم چرا عاشق شدم   

 ساده تر از اونی که فکر میکنی   

بی دلیل بی هوا عاشق شدم  

 

من نمیدونم چرا حس میکنم  

این روزا احوال من بهتر شده  

 

فرق کرده خنده هامو گریه هام  

عکس من تو آینه واضح تر شده  

 

سال 1390 

آغازی جدید برای عاشق شدن همه ماست. 

جوزا (دو پیکر)

من به طالع بینی اعتقاد ندارم. اما این دفعه یه چیزی خوندم که فکم افتاده!!! شما هم بخونید اگه درست بود یا غلط به منم بگید. 

ادامه مطلب ...

ام پی فور!

 

بند همه غمهای جهان بر دل من بود  

در بند تو افتادم و از جمله برستم  

 

 

قوانین علمی را به هم زده ای! 

نبودنت وزن دارد! 

تهی ... اما سنگین!

حرف دل پسری که خوابش نمیبره!

 

 با تو ماه و همه جا میبینم  

 

حتی خورشید و شبو میبینم  

 

بی تو این دنیا که تو چنگ منه  

 

دیگه چنگی به دلم نمیزنه  

 

میدونستی پیش تو گیره دلم  

 

میدونستی بری میمیره دلم ... 

Inception

 این روزها خیلی کم پیش میاد که یه فیلم خوب ببینیم و احساس خوبی داشته باشیم. من وافعاً پس از دیدن این فیلم احساس رضایت داشتم. در تمام طول فیلم همراه با فیلم جلو میرفتم و لذت میبردم. برخلاف فیلمای بی محتوا و کلیشه ای که وقتی آدم وقتشو صرفشون میکنه واقعا ناراحته که چرا آخه...

توصیه میکنم که حتما ببینیننش!

ادامه مطلب ...

محمد علی بهمنی

نمی دانم چرا؟ اما ترا هرجا که میبینم

کسی انگار میخواهد ز من تا با تو بنشینم

 

تن یخ کرده آتش را که می بیند چه می خواهد؟

-همانی را که میخواهم ترا وقتی که می بینم

 

تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی

و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم

م . ن

شمع ها را روشن کردم  

و در افته خیز گذر زمان در ساعت شنی  

 

زیر شعله های عشق  

و با قلمی یادگار از عشق  

 

تنهایی ام را به در می آورم  

 

و تفالی میزنم بر غزلیات عشق  

اتاقم تاریک می شود  

چراغ دلم را حافظ روشن می کند... .