و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

م.ج.

شعر  

فضایی سور رئال است،  

مثل اینکه تو الآن بیایی  

و ناگهان مرا در آغوش بگیری  

 

آنقدر محکم که  

نوک مدادم روی این کاغذ بشکند  

مثل اینکه دست تو دستان مرا نوازش کنند  

و دستان خجالتی من  

عملای کلماط را فراموش کنند!

نظرات 1 + ارسال نظر
وارش... سه‌شنبه 21 دی 1389 ساعت 20:33 http://andeeshebehrghan.blogsky.com/

حک کردم...
بر قطعه ای کوچک...

< یاس ِ خیس ِ دنیای ِ من
زمین تو را کم دارد... >

روبروی دو چشمانم...
تا بل لبریز از بودن شوم...
روزی که او باشد...
و
تا بل لبریز از بودن شوم
روزی که تو باشی

تا بیشتر پی نبرده ای
می نویسم
پایان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد