یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد | دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد | |
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست | خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد | |
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی | حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد | |
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست | تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد | |
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار | مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد | |
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند | کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد | |
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست | عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد | |
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت | کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد | |
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش | از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد |
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم |
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم | |
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور | با خاک کوی دوست برابر نمیکنم | |
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است | گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم | |
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا | تا در میان میکده سر بر نمیکنم | |
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن | محتاج جنگ نیست برادر نمیکنم | |
این تقواام تمام که با شاهدان شهر | ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم | |
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است | من ترک خاک بوسی این در نمیکنم |
هان ای رفیق سلام.
می بینم پرمشغله ای و بینوایان را زیاد برده ای.
این رسم همسایگی نیست رفیق.
بیا و بنگر بر پیکر دلبرک هموطنت در امارات.
با ترسیم خلیج ع ر ب ی بر پیکر دخترک ایرانی بروزم
بدرود[گل]
سلام گرامی
خواب چشمان مرا به اسارت گرفته
نوری ستاره ای آفتابی نیست تا روشن کند چشمانم را
اگر نشانیی داری بنمای...
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش...
این روزها آسمان هم دلگیر است...
علی علی