و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

فرمان فتحعلیان

تو سپیدی تو سیاهی هر چه هستی اون بالایی

من همون خاک پاهاتم که واست شدم فدایی

 

نمیخوام تنها بخونم

نمیخوام تنها بمونم

 

صدای تلخ و شکستم میگه تنهایی تو تنها

کوله باره خاطراتم شده آماج ستم­ها

 

تو نگاه پر غرورم یه صدا هزار شکایت

تو کتاب نغمه دستم یه ورق هزار حکایت

 

نمیخوام تنها بخونم

نمیخوام تنها بمونم

 

کمکم کن که صدام شعر زندگی بخونه

کمکم کن تا نگام قدر عشقتو بدونه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد