و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

مرا به بند میکشی...

رو به تو سجده میکنم، دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت، مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم، نماز من، نماز نیست

 

مرا به بند میکشی، از این رهاترم کنی

زخم نمیزنی به من، که مبتلاترم کنی

از همه توبه میکنم، بلکه تو باورم کنی

 

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من، کنار تو سلوک شد

 

عذاب میکشم ولی، عذاب من، گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه، اشتباه نیست  

نظرات 1 + ارسال نظر
علی اکبر دوشنبه 17 آبان 1389 ساعت 22:28 http://jaeei-barayeh-dadzadan.blogsky.com

سلام
خوبی؟
خیلی زیبا بود این ابیات ...
ممنون که به وبم اومدی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد